سلام سلام 🤗🤗
گفتم داستان این کیک پر دردسرم هم بنویسم😊
اینم بگم خود کیک از عکسش خیلی خوشگل تر شده بود😍😍
چند روز پیش یه خانم زنگ زد گفت که برای عقد دخترم یه کیک درست سه کیلویی دو طبقه 🥰🥰
فقط لباسش یاسی هست رنگ کیک هم یاسی باشه گفتم باشه عزیزم
من رفتم خرید کردم آرد تازه گرفتم آمدم کیک پختم خراب شد
باز کیک پختم خراب شد پف میکرد تا از فر میاوردمش بیرون پفش کم میشد وسطش هم یکم خمیری بود🥴🥴
فکر کردم🤔 گفتم خدایا مشکل از چیه من که همیشه کیک هام خوب بود بعد زنگ همسرم زدم که کیک درست کردم خراب شده و... بعد همین جور که حرف میزدم یهو یادم آمد که آره آردش جدید بود
دیگه رفتم با آرد قدیمی کیک پختم خوب شد گذاشتم خنک بشه باز رفتم کیک ها رو پختم یهو چشمم خرد به دختر کوچکم حسنا (۹ماه) که کیک از پلاستیک بیرون آورده با دست انداخته وسطتش له کرده و داره میخوره😣😣😂
باز مجبور شدم کیک بپزم
آمدم کیک هارو فیلینگ بزنم گردو نداشتیم😕 رفتم پیاده گشتم و پیدا کردم رفتم دنبال دخترم (کلاس اول) از مدرسه آوردمش کیک هارو آماده کردم منتظر موندم همسرم بیاد بریم دنبال تاپر و گل و.. همینجا بود که حسنا زد ۲-۳تا کاسه هامو شکوند😭😭
فردا صبح بلند شدم کیک هارو کاور کردم آمدم رو هم سوارشون کردم خواستم تزیین کنم یهوووو یادم آمد که یاسییی میخواست 🤯🤯
دیگه باز کیک هارو جدا کردم خامه فرم دادم رنگش کردم درستش کردم داشتم تزیینش مبکردم یهو حسنا گلدون انداخت پایین همه خاک هاش ریخت 🤣😭
حالا من موندم و یه خونه ترکیده😂😂
...